به گزارش شهرآرانیوز، و آمدی/ با همهی پروانههایی که به دنبالت آمدند/ و آمدی با جلیقهی نارنجی/ در صبحی که آفتاب کامل است
محمد باقر کلاهی اهری شاعری است واقف بر دقایق کلمه و پس از سالها شاعری اینک بهدرستی در وطن کلمات سکنی گزیده است. شاعری پرکار و با چندین مجموعه پربار شعر که هرکدام دنیایی کشف ناشده را در مقابل چشم مشتاق مخاطب میگشایند.
کلاهی اینک با گزیدهای دیگر با عنوان «دیو و دیوانگی» آمده است که بیشک بهگزینی این اشعار با سلیقه شاعرانه رضا عابدینزاده و سهیلا دیزگلی بسیار خواندنی است، مضاف براینکه نقاشیهای سهیلا دیزگلی نیز در این مجموعه، لطف بیبدیلی را برای علاقهمندانش به ارمغان میآورد. چاپ این گزیده اشعار بهانهای شد تا نگاهی کوتاه بر اشعار کلاهی اهری داشته باشم. برای من نقطه عطف شعرهای کلاهی در کتاب «باغی در منقار بلبلی» شکل گرفت، کتابی که در سال ۱۳۷۰ چاپ شده است. با خواندن این کتاب و بعد با مجموعه «از نو تازه شویم» جهان زیبای شعری کلاهی اهری نمایان میشود. در دنیای شاعرانه کلاهی هر چیزی میتواند تبدیل به شعر شود، امری که همواره در شعرهای کلاهی برایم جذاب بوده است. این شاعر هیچ محدودیتی برای استفاده از کلمات قائل نیست، بلکه هر کلمه و عبارتی در مکانیسم شاعرانه کلاهی اهری اذن ورود مییابد و میتواند با روایت و پیرنگ داستانیای که ویژگی سبکی بسیاری از شعرهای اوست، در ساختار شعر هویت و معنای شاعرانه بگیرد
.... و من، چون بیگانهای میآیم
تا از کنار آبادی صدایت بگذرمبا فانوس نفسها
و بوی برههای تهیگاهت
کلاهی سالهای بسیار شاعری را پشت سر گذاشته است و متحولکننده فضای ذهنی شعر خراسان است. شعرهایش آبشخور بسیاری از شاعران امروز آزادسراست و با پیگرفتن هوشمندانه هر یک از تصویرها و کشفهای شاعرانهاش میتوان بسیار نوشت و از دریای شعر کلاهی اهری بهره برد، البته اگر مخاطب در شعرش تعمق و توقف کند، چرا که دریافت دقایق هنری شعر کلاهی اهری راحت نیست و در یک خوانش سطحی نمیتوان از دریای شعرش مرواریدی صید کرد.
غایت تخیل و تصویرپردازیها در شعر کلاهی به نماد میانجامد. شعرهایی نمادگرا که تنها با خوانشهای چندباره میتوان به عمقش پی برد. شعرهایی که با ایجاد احساسات متناقض و متفاوت به جای تلقین یک حس خاص و مشخص، هر بار به روی مخاطب دریچه تازهای میگشاید و با آشناییزدایی مخاطب را شگفتزده میکند.
از انجا که نماد، یکی از روشهای بیان غیرمستقیم و یکی از محورهای هنجارگریزی معنایی است، در تفسیر و تأویل آثار هنری نقش بینظیری دارد و بهعنوان عالیترین نمونه ایجاز هنری در شعر درخور تأمل است. برای نماد ادبی میتوان بینهایت مدلول و معنی متصور شد، از این رو در غالب شعرهای کلاهی اهری نمادپردازی، جایگاه شاخص و پررنگی دارد و شاعر بدین وسیله معنا و مفاهیم تکراری را رنگ و معنایی نو میبخشد، او در بیان اندیشههایش با استفاده از نماد، موجب گسترش معنا و تأویلپذیری در شعرش میشود.
پیچیدگی و ابهامی که در شعرهای کلاهی مشهود است ناشی از بیان نمادین و چند لایه این شعرهاست که برای مخاطب خاص که بهدنبال کشف و دریافت هنری از شعر است، بسیار جذاب و دلنشین است. در شعر کلاهی شاهد صراحت کلام نیستیم، بلکه شعر در لایههای زیرین است که معنا مییابد. عناصر طبیعت در شعر کلاهی بار عاطفی و کلامی تازهای مییابند و مفهومی را باز مینمایند که در گذشته نداشتهاند.
نمادهای شعر کلاهی نمادهای قراردادی و عمومی نیست، بلکه نمادهای شعر کلاهی خصوصی و شخصی است. این نمادها حاصل فکر و خلاقیت هنری شاعر است و از آنجا که این نمادها برای خوانندگان تازگی دارد و در ادبیات قبل از آن مسبوق به سابق نبوده است، فهم آن دشوار است و گاه دریافت فضای شاعرانه برای مخاطب دیریاب است. اما بعد از رمزگشایی این دقایق شاعرانه است که این نمادها در شعر شاعران دیگر راه مییابد و بارها تکرار میشود. با این توصیف باید کلاهی اهری را شاعری صاحب سبک و بیان شخصی در شعر سپید دانست که توانسته دنیای شاعرانه مختص به خودش را در شعر ترسیم کند. شاعری حساس با طبع و روحیهای لطیف که روشنایی مهرش شامل حال همه میشود و این ویژگی در شخصیت و زیست شاعر همواره نمایان است.
صدای سگی مرا مجروح میکند
مرده پروانهای مرا میترساند
من نازکتر از آنم تا کسی مرا بیازارد
مجروحتر از آنم تا بادی بوزد
یا شوری اشکی مرا بکشد
یا که بفریبدم سوسوی ستارهای
خطی سادهام
اسبی از غبار
نعلینی از ابر
لعلی بیش نیستم
یا استکان خون دلی...